رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

چشم آبی

باغ وحش

هورااااااا! یه روز گرم  آفتابی تصمیم گرفتیم بریم باغ  وحش تا رادین جون حیواناتی را که از نزدیک ندیده بود ببینه. عزیزم کلی حیوانات زیبا رو دیدیم و تو محو تماشای آنها شده بودی. خیلی خوب بود مخصوصا وقتی که تو برای اولین بار مشغول بازی با سرسره بادی شدی و اونجا دوستهای زیادی پیدا کردی که باهاشون بازی کردی. فکر می کنم حدود یک ساعت و نیم تا دو ساعت بازی کردی ولی اصلا دوست نداشتی که این بازی رو رها کنی و البته یکم هم با بد اخلاقی اونجارو ترک کردی. وقتی داشتیم برمی گشتیم انقدر خسته شده بودی توی ماشین خوابت برد. ...
14 مرداد 1392

رادین و برادرهاش

جیگرتو رو با پسر دایی هات عزیزم  تو برای یک هفته دو تا مهمون عزیز داشتی. پسردایی هات یک هفته اومدن منزل ما و پیش تو بودن. تو که مامانتو به طور کل فراموش کردی و در طول روز با حمیدرضا و امیرحسین مشغول بودی.با اینکه در روزهای معمول تا دم دستشویی هم با مامانت می آیی اصلا دیگه منو تحویل نمی گرفتی.چقدر خوبه که تو انقدر دوست اطرافت داری حالا که خواهر و برادر نداری   ...
14 مرداد 1392

دریا

عزیز دلم در حال حاضر تو فقط تو فکر دریا و اینکه کی می ریم دریا هستی خیلی آب بازی دوست داری و عاشق دریا هستی.برای سالگرد ازدواج مامان و باباٰ، سه تایی رفتیم شمال و کلی خوش گذروندیم و تو هم مدام در حال آب بازی بودی و بهت خوش گذشت خداروشکر. ولی راستی در عین حال از پارک آب و آتش به دلیل داشتن شعله هاش می ترسی. البته حق هم داری چون صداش دلهره آور است.جمعه شب هم با شوان و عمو و زن عمو رفتیم اب و آتش و تو و شوان کلی اسب سواری کردین و کیف کردین.اینم چندتا عکس آب تنی تو عشقم تو دریا. خیلی دوست دارم پرستیدنی!   ...
14 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به چشم آبی می باشد